نتایج جستجو برای عبارت :

زمستون .

 
 
هیچ وقت نتونستم از برف لذت ببرم چون معتقدم زمستون فصل ثروتمنداس.همیشه تو زمستون وقتی خیلی آ خوشحالند بابت این دونه های سپید رقصان پس ذهنم آدمهای بی لباس و خونه های بی امکانات شلتاق می کنه و فرصت لذت رو از من می گیره .
 
 
 
 
راستش یه چیزی که چند روزه ذهنم رو درگیر کرده اینه!
این که تمام ما پشت کنکوری ها ( و کنکوری ها!) انتظار داریم زودتر ازین سد رد شیم و وارد فصل جدیدی از زندگی مون بشیم!
دقیقا مثل این می مونه که تو زمستون چشمامونو ببندیم و بشینیم یه گوشه زار بزنیم تا بهار بیاد! در صورتی که  باید با سرمای زمستون بسازیم و از زیبایی هاش هم لذت ببریم!بهار هم به موقع خودش می رسه! صد البته که زیبایی های زیادی داره اما اون هم بی دردسر نیست ها! لاقل واسه آدمایی مثل من که آلرژی
[ آی ] زمستون خدا سرده ، دمش گرم :)
+ هوا عالیه ، سردِ سرد، تو حیاط یه چرخ بزنی لرز بر می‌داری ، و خب کیه که ندونه من عاشق زمستون و همین سرماهای قشنگشم؟ :)
++ یه عالمه چراغ روشن دارم که دارم سعی می‌کنم‌ کم‌کم بخونمشون :)
خب دیگه شما چه خبر ؟ :)
+++ غمگینم، مثل دختری که فردا داره میره و وقتی برمی‌گرده دیگه زمستون شهرش تموم شده!
متن آهنگ زمستون یونس مولایی
 کجایی بیایی ببینی عشق بین مون ترک خورده کجایی بیایی ببینی یکی تو نبود تو مردتوی این روزای برفی که تموم شهر سفیده  باز نبودت تن من رو لا به لای مه کشیده(این زمستون خیلی سرد این منو بی تو تنها کرد ازصدای دلم دوری رفتی گفتی که مجبوریبی هوا بی نفس تو قفس شد دلم زندونیبس که قلبم شکست نیست تو سینه نفس نگو نمیدونی)2دلم یه چند سالی میشه که بی تابه چشام یه عمر بدون تو نمیخوابه جای خالیت همیشه تو قلبم میمونه عطر نفس هات تو فض
تازه بعد از این همه سال دارم متوجه می شم و در واقع می پذیرم که من چندان از سرما خوشم نمیاد و چندان پاییز و زمستون رو دوست ندارم و ارتباط خوبی باهاشون ندارم. حداقل پاییز و زمستون های اینجا رو و از این جهت مهم هم نیست که چه فصلی به دنیا اومدم‌. من عاشق بهار و تابستون و گرما و آفتابم. انرژی می گیرم ازشون
و این گونه تصمیم می گیرد دست از تلقین بردارد
یعنی بهار اینجا کلا دو‌هفته طول می کشه.اصلا بهار فصل نیست که.همون تابستون که عمل زیبایی انجام داده.یعنی نقطه ای از ایرانم که تو تابستون از آفتاب سیاه می شم و تو زمستون از سرما و سوز.باید کم کم اسم اینجا رو بذارم کلبه عمو تم ! چی ؟! بوی نژاد پرستی میاد ؟! حقیقتا این بهار و‌تابستون فقط یکم میوه دارن که اونم گرون هستند.حالا این هو هو‌ کولر به کنار.روشن میکنی سرد می   شه.خاموشم کنی خیسِ عرقی. بیشتر از زمستون سرما میخوری ولی پرتغالم نیست لامصب.سیگا
دانلود آهنگ جدید هوروش بند به نام زمستون
Download New Music Hoorosh Band – Zemestoon
هم اکنون ، موزیک جدید و شنیدنی هوروش بند به نام زمستون با لینک مستقیم و دو کیفیت ۳۲۰ و ۱۲۸ همراه با متن آهنگ از سایت موزیک من
دانلود آهنگ هوروش بند زمستون

ادامه مطلب
نشستیم شبی که ماه کامل شد دیدیم، یادت افتادم یاد ظهری که باهم رفتیم سینما دیدیمش، وقتی صورتت با صحنه های فیلم روشن و تاریک میشد و حتی تو اوج جدی ترین صحنه ها هم یه چیز خنده دار میگفتی واسه اینکه توجه منو از فیلم به خودت جلب کنی، ظهر بود ولی موقع فیلم دیدن از سرما لرزیدیم تابستون بود ولی انگار توی سالن زمستون زودتر از راه رسیده بود، مثل شب یلدا که ظهرش گرمه شبش زمستون... دلم تنگته ولی نباشی بهتره
دوستم که تورنتو زندگی میکنه و دانشگاه سابق من درس میخونه میگفت امروز بهم
میگفت یه طوفان وحشتناک اخر هفته انتاریو رو لرزوند
بارون بود و تگرگ و هوای خیلی بادی و بد
کلی درخت شکستن
البته من انتاریو زندگی کردم و درکشون میکنم بیچاره ها رو
فکر کن ماه جون اومد، خرداد داره تموم میشه! اینا همچنان توی زمستون به سر میبرن.
بدبختا!
میدونین چقدر توی روحیه اثر میذاره؟ این 12 ماه سال رو نتونی بری بیرون چون هوا برفی و بارونی و سرد هست!
واسه اومدن زمستون لحظه شماری می کنم. نه که به اندازه ی کافی سرما ندیده باشم یا که مهر پر مهری به دلم نشسته باشه نه. دلم یه خواب زمستونی می خواد که بگم فکر زمستونم بوده تا حالا. بعضی غما رو نه میشه شست نه میشه با فیلم و سریال روفوش کرد. باید صبر کرد و صبر کرد و یا نه خوابید. خواب خیلی خوبه! احتمالا اولین خرسی که به فکر خواب زمستونی افتاد دل پر ملالی داشت و سرمای زمستون رو بهونه کرد.
یه دستمال گرفتم دستم و گرد و خاکش رو گرفتم. حالا وقت خواب زمستونیه ...
ساسان شب افروز اول زمستون
دانلود آهنگ زیبای ساسان شب افروز بنام اول زمستون
دانلود موزیک ساسان شب افروز بنام اول زمستون با لینک مستقیم و پخش آنلاین
دانلود آهنگ جدید ساسان شب افروز بنام اول زمستون
پخش آنلاین و لینک دانلود پرسرعت آهنگ اول زمستون با صدای ساسان شب افروز
لینک مستقیم دانلود آهنگ ایرانی اول زمستون ساسان شب افروز با بالاترین کیفیت
آهنگ ایرانی ساسان شب افروز بنام اول زمستون
Sasan Shabafrooz Avvale Zemestoon
 
دانلود با کیفیت 320
Download
دانلود با کیف
راستش رو بخوای هیچ وقت از سرما خوشم نمیومد حتی ازش متنفرم بودم، همیشه دلم میخواست سویشرت صورتی کلاه دارم روی لباس بافت زمستونیم بپوشم و کز کنم کنار بخاری بخار داغ لیوان چایم هم به صورتم بخوره وبوی پوست پرتقالی رو که یواشکی دور از نگاه بابا گذاشتم روی بخاری با تمام وجود نفس بکشم و زل بزنم به برگ های درخت نارنج وسط باغچه که چه جور تمام قامت ایستاده مقابل باد استخون سوز اون عصر زمستونی به امید شکوفه های بهاری که جون تازه میبخشن به خونه ما، دووم
پارسال همین موقع ها بود که داشتم سه ساله شدن گند زدن و ول گشتن پاییزم و خوب بودن سطح دریافت اطلاعات ام توی زمستون رو جشن میگرفتم ، تقریباً میتونم بگم باور کرده بودم که هر سال شیش ماه دومش باید همینجوری بگذرع ، سه ماه تمام شل میکنم و سه ماه تمام میترکونم ، یادمه همین تابستون بود کع حتی دنبال دلیل هم براش میگشتم و خب مطبعا هیچی یافت نشد که هیچی ، هیچگاه هم نقیضش ثابت نشد !!!
درمونده مثل سه چهار سال قبل پاییزم رو شروع کردم و ملو ملو ، واضحا کاری نکر
اینروزا بیشتر از کرونا نگران اعتماد از دست رفته، انسانیت از بین رفته و همدلی بر باد رفته‌ی بین آدما هستم.
چه راحت ازشون میگذریم و زیر پا لهشون میکنیم
دیر یا زود این مشکل میخواد حل بشه ولی دیگه چطوری مثل سابق میخواییم بهم اعتماد کنیم و دوباره همون آدمای سابق باشیم و کنار هم زندگی کنیم؟
چطوری دوباره سرمون رو بالا بگیریم و به ایرانی بودن و فرهنگ و اصالتمون ببالیم؟
ماسکها رو برداریم تا چهره واقعیمون دیده بشه.
بیایید با هم مهربونتر باشیم.
یه ضرب
بالاخره اینجا هم برف اومد ...
از این برف کریسمسی ها... اینبار نشسته ... قشنگه
کاش تا اخر زمستون بباره 
دلم تنگ شده بود 
کاش میتونستم برم بیرون و بهونه ای به اسم درس و کنکور نبود و من میتونستم لذت ببرم ...
پنجره ی اتاقم رو به کوچه است و اسمون ...پرده هامو زدم کنار فقط نگاش میکنم ...
الان تهرانه و سخت مشغول... کاش بود باهم میرفتیم ...
البته فامیل همشون پایه ان بخوام برم    اونا از من جلوتر راه میفتن ولی خب عذاب وجدان درس دارم .... عقبم خیلی عقب ...
 
میشه دعا کن
 سر اومد زمستون، اما نه زمستون حال‌و هوای ما. آدمی دنبال بهانه‌است تا برای خود امید بتراشد، چند روز آن طرف‌تر می‌شود بهار، چند قدم این ‌طرف‌تر می‌شود وطن. گویا اگر زمین و زمانی نباشد که تو به آن تعلق داشته باشی به تعلیق در‌خواهی آمد. این تجرد به خودی خود ترس دارد، اما ترسی که یک باغبون را داغون می‌کند آن است که با این همه بهاران خجسته باد، با این همه مشروطه‌کردن سرما، ملی شدن سوخت و گرما، انقلاب در زمستان، خرداد پر‌حادثه، چند قدمیِ تاب
بهار دارد تمام می شود. ماه این روزها عجیب زیبا شده است. ساری گلین گوش می دهم و از هزاران حرف ناگفته در گلو رنج می برم. کاش می توانستم سازی بنوازم، نقشی بکشم، آوازی بخوانم. روزها را با سر اومد زمستون زمزمه کردن می گذرانم و شب ها را با گوش دادن به بندر تهران صبح می کنم. بهار سختی بود و گذشت. خوب که گذشت. سال ها بعد از این بهار یاد می کنم. بهاری که ماهش ماه شده بود، که بی نهایت پروانه داشت، بابونه هایش با طروات بود، با مریم و محسن گاپچیکو پلو خوردیم و م
بهار دارد تمام می شود. ماه این روزها عجیب زیبا شده است. ساری گلین گوش می دهم و از هزاران حرف ناگفته در گلو رنج می برم. کاش می توانستم سازی بنوازم، نقشی بکشم، آوازی بخوانم. روزها را با سر اومد زمستون زمزمه کردن می گذرانم و شب ها را با گوش دادن به بندر تهران صبح می کنم. بهار سختی بود و گذشت. خوب که گذشت. سال ها بعد از این بهار یاد می کنم. بهاری که ماهش ماه شده بود، که بی نهایت پروانه داشت، بابونه هایش با طروات بود، با مریم و محسن گوجه پلو خوردیم و من ز
خدایا ! همونطور که زمستون رو برای ما تابستون کردی ، تابستونمون رو هم زمستون کن ! آمین .
میگن در اروپا دمای هوا به 30 درجه میرسه ، تو خیابونا به مردم آب رایگان میدن ، اونوقت در ایران ، دمای هوا به 50 درجه میرسه ، برقا رو قطع میکنن (حرفی ندارم واقعن )
هنوز درک نمیکنم چرا باید ساعت 12 ظهر ، در اوج گرما بیان قرار بذارن که بریم با هم دیگه چیزی بخریم . خداییش دیگه من دمای 46 درجه رو انقدر شدید و مستقیم حس نکرده بودم .
یادمه آخرین آزمون سنجش بود به مدت ده دقیقه
دیدی که گل داد!وقتی تو خواب بودی...
 خزون شد،برگاش خشکید و ریخت.اون موقع هیشکی کنارش نبود.
زمستون یه وجب برف روش نشست،تنش لرزید.هیشکی کنارش نبود.
این همه روز آدما،پرنده ها،ابرای تو آسمون دیدنش و گذشتن.هیشکی بهش محل نذاشت.تنها بود. اینا رو دید ولی آخر،، دیدی که گل داد.
به خدا اگه ده نفر تو زل تابستون،سر سرمای سگی زمستون،اول بهار اصلا یه روز قبل گل دادنش،دم به دیقه بهش می گفتن:چرا گل نمیدی؟چرا اینقدر دیر؟بجنب..تو گل بده نیستی! اگه بنا به گل دادن ب
کسی چه می‌داند؟ شاید بیست و یک‌ سالگی تحویل چندین رویا باشد!
 شاید قرار است ناقوس رسیدن‌ها بعد از این همه نرسیدن به صدا در بیاید، شاید ساعت شنی این‌بار بخواهد ساعت‌های ۲۱ سالگی را بشمارد برای بلند شدن‌ها، رسیدن‌ها، وصله زدن‌ها یا حتی از نو شروع کردن‌ها...
کسی چه میداند؟ شاید بیست و یک سالگی قرار است تحویل چندین رویا باشد ... [امیدوار چنانم که کار بسته برآید...]
+ اولین کسایی که تولدم رو تبریک گفتن رفقای بلاگر بودن، چی بگم الان؟ تو دلِ زمستو
بهار فصل خوبی نیس!
چون آدما به بهونه ی هوای خوب میان تو جنگل و مزاحم خواب من میشن
عایا به نظر شما هوای زمستون و بهار و پاییز و تابستون فرق میکنه؟
به نظر من که تو همه شون میچسبه برای در کردن خستگی های فصل قبلی فقط بخوابی و استراحت کنی!
Mohsen Yeganeh
Dire
#MohsenYeganeh
کنار هم ولی دوریم همیشه 
مث ترس میون سنگ و شیشه
یه وقتایی یه چیزایی نمیشه 
گذشته کارمون از نا امیدی 
خودت آخر این بن بستو دیدی
تمومش کن چرا ادامه میدی 
زمستون زده این رابطه رو اما 
نمیریم و نشستیم وسط سرما
تموم میشه یه روز صبر یکی از ما دیره
 
دلت خیلی نبود از اولش با من 
چقد فاصله بود از دل تو تا من
دیگه آخرشه یا تو برو یا من دیره
 
کنار هم ولی از هم بریدیم 
به چه روزای تاریکی رسیدیم
ما رفتیم و تهش نوری ندیدیم 
مث یه قایق به گ
زندگی حتی همین لحظه‌ایِ که تو سردی زمستون دستاتو دور یه لیوان چایِ داغ بگیری و سردی هوا واست کمتر بشه ، چشم به دوزی  به سیاهی شب  و یه عالمه چراغ روشن  ماشین های در حال گذر  و جرعه جرعه  چای داغِ  بنوشی و گرم بشی ، ساده و قشنگه:)
 
+یادداشت شماره ۵۹
شاید مسئله یادگیریه. یاد گرفتن چیزای جدید. اینکه می‌تونم دو ساعت بی‌وقفه علوم‌فنون یا ریاضی بخونم و تست بزنم و خسته نشم، اما اقتصاد بعد از یه ربع خسته‌م می‌کنه. سر کلاس خوبه، همون وقتی که معلم داره درس می‌ده. اما بعد که می‌خوام بشینم بخونمشون، عزا می‌گیرم!
+یه جا نوشته بود: طاقت بیار، پاییز داره تموم می‌شه.
اول با خودم گفتم چه فرقی می‌کنه؟ پاییز با زمستون و تابستون چه فرقی داره وقتی که من همونم و شرایط همونه و همه‌چی همونه؟
اما آره، شاید
وقتی که بارون زدتگرگم همراش بودتو سردیه عشقتزمستون اومد زودآروم بودم با توبی من کجا رفتیسرد بودن اون دستاتتنها چرا رفتیحالا شده طوفانتو دریای قلبمموجان که میکوبنبه سینه ام هر دمبعد از تو پاییزاهوا خیلی سردهلطفی تو بارون نیسابرم پر از درده
وقتی که بارون زدتگرگم همراش بودتو سردیه عشقتزمستون اومد زودآروم بودم با توبی من کجا رفتیسرد بودن اون دستاتتنها چرا رفتیحالا شده طوفانتو دریای قلبمموجان که میکوبنبه سینه ام هر دمبعد از تو پاییزاهوا خیلی سردهلطفی تو بارون نیسابرم پر از درده
 شُکر تو رو خداکه دادی به ماای خدا جونمای مهربونماین همه نعمتدر اوجِ کثرتتگرگ و بارونبرفِ زمستونجنگل و دریادریا و صحراکوه های بلندعسلِ چون قندگندم و ذرتاین همه نعمتتو دادی به ماشکر تو رو خدا.
 
 سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
اگه ی روزی روی همین زمین،
آفتاب از غرب طلوع کنه...
اگه حتی تابستونا برف بباره 
و یا زمستون با هم توت بچینیم از درخت ها...
اگه بیابون ها سرسبز بشن...
اگه خونه ما توی قطب شمال باشه...
اگه ماهی توی خشکی دووم بیاره...
اگه از آسمون سنگ بباره
یا که آدما روی سرشون راه برن...
یا...
مطمئن باش من همون قبلیم...هنوزم همونقدر دوست دارم..(:
دلخوشی یعنی زمستون باشه 
نصف شب بابا ببینه هوا سرد شده بیاد بخاری اتاقتو زیاد کنه
بعد ببینه پتوت کنار رفته پتورو بکشه روت
بعد تو یه تکونی بخوری ودلت گرم باشه
بخاطر سایه ی پدر روی سرت...
خدایا پدر مادرمون رو برامون حفظ کن
الهی آمین❤
موضوع انشا: آسمان شب
تاریک شدن زودتر از حد معمول تو زمستون اخرش کار دستمون میده ، اینو من به دوستم گفتم یکم همدیگرو نگاه کردیم شونه هاش رو بالا انداخت گفت:حالا که چى! ما که هر روز اومدیم و تا اخراى شب موندیم چیزیمون نشد ..
ادامه مطلب
کنار هم ولی دوریم همیشه
مثل ترس میون سنگ و شیشه
یه وقتایی یه چیزایی نمیشه …
گذشته کارمون از نا امیدی
خودت آخر این بن بستو دیدی
تمومش کن چرا ادامه میدی …
زمستون زده این رابطه رو اما
نمیریم و نشستیم وسط سرما
تموم میشه یه روز صبر یکی از ما
میره …
دلت خیلی نبود از اولش با من
چقد فاصله بود از دل تو تا من
دیگه آخرشه یا تو برو یا من
دیره …
کنار هم ولی از هم بریدیم
به چه روزای تاریکی رسیدیم
ما رفتیم و تهش نوری ندیدیم …
مثل یه قایق به گل نشسته
پشیمونیم ت
واقعا غروبای پاییز و زمستون رو باید رفت بیرون. امروز رفتیم چای خوردیم و تیرامیسو؛ بعدش هم رفتیم ناروین گل دیدیم و جاعودی گرفتیم. میخواستم گلدونم بگیریم که فعلا نخریدیم چیزی.
شبم اومدم چیزکیک درست کردم، فردا صبح میخوریم ببینیم چطور شده، الانم که برم واسه آنا کارنینا .
پ.ن: شکر خدای را.
دم دم زمستون می خورد بوی نان گرمی به مشام
دل و دیده هر دو کنند یاد مادر بی ادعایم
سالهاست که آغوش پر مهر او را دیگر نمیبینم
آن موقع صبح که بسم الله بسم الله به زبانم میگذاشت
آن موقع که دعا پشت سرم میکرد
آن موقع جواب داد من بر سرش سکوت بود
آن موقع که درد من دوایش درست او بود
آن موقع که خوشحالیش خوشحالی من بود
و آن موقع که...
کاش که یک لحظه دگر برگردم به عقب و ببینم آن چه که او دوست دارد و بکنم آن چه که او میخواهد
کاش...
من یکم workaholic هستم. معتاد به کار، بهم بگن برو این کار رو انجام بده، اون هدف ما هست، اون قضیه.. اون قضیه رو باید انجام بدیم.
حالا نشستم جاییکه همه کارها رو کردم. یه سری کارها داره از جلو میاد نزدیکم که خیلی مبهم و خیلی چالشیه که فقط اضطراب میاره و بس.
انگیزه؟ خیر.   امید؟ خیر.   اضطراب؟ بله.
می گه "عافیت باشه و والنصر"می گم "پیروزِ چی بشم؟!"می گه "نصر یعنی یاری، آره؟!"می گم "نمی دونم! از کسی که عربی رو توی کنکور ۳۵ زده، سوال عربی نپرس"می گه "دیشب تو یه چیزی گفتی من نفهمیدم، امشب من یه چیزی گفتم تو نفهمیدی. حسابمون صاف شد!"می گم "دیشب چی گفتم مگه؟! یادم نیست!"می گه "گفتی: اگه زمستون نبود، تابستون معنی پیدا نمی کرد. آدمی که سرما نَچِشِه، نمی تونه بارِ گرما رو بِکِشِه"می گم "این که ساده ست، چیز پیچیده ای نگفتم پسر!"می گه "بعدش سکوت کردی و هندزف
خوبه آدما گاهی ضعیف باشن ...
مدام که ادای قوی هارو درمیاری توقع اطرافیان ازت بیشتر میشه.
تایکم توخودت میری و سکوت میکنی میگن چته باز؟؟ لوس نکن خودتو بهت نمیاد!!
آره، بهت نمیاد!
کی دیده زمستون بمونه؟؟
صبح متوجه جوونه های ریز رو درخت های کوچمون شدم. 

ادامه مطلب
امیدوارم در هر شرایطی چه سخت چه اسون /چه تابسون باشه چه زمستون/چه گرم باشه چه سرد/چه شاد باشیم چه غمیگن/کناره هم باشیمو بهم دلداری بدیمو همو شاد کنیم^^این تنها ارزویه پیشوله برا هممون که شاد باشیمو شاد زندگی کنیم^^
ادامه مطلب
گفتم بعدِ این همه تنش و فشار این سفر لازمه..حالمو خوب میکنه..خوب کرد واقعا ولی فقط 24ساعتی که با هم بودیم.
که دم ترمینال که خواستم ازشون جدا شم اشک حلقه زد تو چشمام..
24ساعت عالی بود همه چی...
و تو این سفر به خیلی چیزها پی بردم..اصلا انگار همش خواب بود.
اما بعد 24 ساعت دوباره یادم افتاد که حال مامان خوب نیست
دوباره یادم افتاد همه چیز هایی که حالمو بد میکنن..
دوباره یادم افتاد که زمستونه...
دربی امروز بود اما نگاه نکردم و مهم نبود..
امشب گفت :من بهتون دروغ
زمستون رو دوست دارم، برف بارون سرما، زود تاریک شدن هوا، لباس های زمستونی اینا همه از مورد علاقه های من هستند. اما چند سالیه که دی ماه بدترین ماه ساله، دوست دارم روز تولدم واقعا خوشحال باشم اما نیستم. همه هم درگیر امتحانات. اصلا انگار دی مدقع خوبی برای به دنیا اومدن نیست باید از همه عذر خواهی کرد و گفت ببخشید مهم نیست شما به کارتون برسین.. 
از نیمه بهمن با سرسبز شدن منطقه و معتدل شدن هوا حس و حال بهار رو داشتم و امروز نیمه ی فروردین ۹۹ گرمی هوا حس تابستونه رو زنده کرد.
بهار منطقه ما دو ماه بود که یک ماه و نیمش تو زمستون بود و ۱۵ روزش تو بهار .
از الان تا ۱۵ مهر هم تابستون هست یعنی ۶ ماه.
البته پارسال به خاطر بارش های بهاره اوضاع متفاوت بود باید دید امسال هم بارش داریم و بهار ادامه خواهد داشت یا نه
امروز خیلی دلم میخواد بنویسم. توی روزگاری که هیچ کس توی وبلاگ نمی نویسه، این عطش من برای نوشتن توی وبلاگ، برای خودمم عجیبه. بیشترم وقتایی می نویسم که دلگیرم. که کسی یا چیزی دلمو شکسته و می خوام با خودم دوست باشم. خودمو آروم کنم. به خودم عشق بدم. 
من زندگیمو دوس دارم. خونمو دوس دارم. وسایلی که برای ساختن این زندگی خریدم، تک تک شونو دوست دارم. واسه ی این زندگی، حاضر شدم از شهر و دیارم بگذرم. از دیدن هر روزه ی پدر و مادرم، از خوردن نون داغ، از گشت زدن
قناری های دشتمون، اومدن
امروز که همراه برادرام، برای سمپاشی مزارع رفتن منم رفتم، دیدمشون
پروانه ها هم...
درختا هنوز سر سبز نشدن
اما دشت چرا...حتی روی کوه ها هم میشه طراوت بهار رو به وضوح دید
هرچند پشت این کوه ها، قله های کوه های بزرگتر عقبی، پوشیده از برف هستن و آدم تو یه منظره واحد میتونه دو تا فصل زمستون و بهارو با هم ببینه
میخواستم از یه آشیانه پرنده روی درخت براتون عکس بذارم، که چون درخت مال همسایه بود واجازه نگرفته بودم، عکس ننداختم
کود کامل 20.20.20 یا 18.18.18 برای بیشتر گیاهان آپارتمانی کود 12.12.36برای گیاهانی که گل میدن کود 3.11.38 برای کاکتوس ها کود18.18.18 برای ازدیاد شاخ و برگ#اندازه_مصرف_کود کودهایی که به صورت پودر بوده یک قاشق چایخوری در یک لیتر آب حل کرده و بصورت ابیاری به هر گلدان بصورتی که مقداری آب از ته گلدان خارج شه بدید(هرماه بهارو تابستون) کوددهی از بهار تا اواسط پاییز هرماه انجام شه و زمستون کود ندید
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
param name="AutoStart" value="False">


 
برای من و نرگس زمستون با این آهنگ شروع میشد...
روزهایی که تلویزیون واسه ماها نبود و تموم عصرها و غروب‌ها و اول شبها رو پای رادیو سر می کردیم...
روزایی که خبری از اینترنت و
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.






param name="AutoStart" value="False">











برای من و نرگس زمستون با این آهنگ شروع میشد...
روزهایی که تلویزیون واسه ماها نبود و تموم عصرها
دو تجربه پاییز و زمستون ۹۸ یه الگو به ما میده. در ماجرای بنزین و سقوط هواپیما. در هر دو تا ۳ روز مسئولین مشغول تکذیب کردن بودند و البته بعدش تصدیق.

بنابراین از این به بعد تا ۳ روز تکذیب قبول نیست و باید منتظر روز ۴ام به بعد بود تا مشخص بشه که واقعا دروغ بوده یا حقیقت داشته.
مهدی مجتبایی متولد 1360 از تهران،آهنگساز و خواننده آهنگ معروف زمستون خدا
می باشد،وی به تازگی آلبومی تحت عنوان خطای دید روانه بازار کرده است، او
در سال 1394 با زهرا خارستانی که یکی از هنرمندان در حیطه ی بازیگری ست
ازدواج کرده است،او دلیل کم کار بودنش در سالهای اخیر حساسیت زیاد در کار و
ارائه کارهای خاص می داند،برای این زوج هنری آروزی موفقیت و سربلندی داریم
از سر شب این آهنگ مانی که توش میخونه : امسال خداکنه دوباره برف بیاد ، توی ذهنم پخش می شد. الان دارم گوشش میدم. پاییز و زمستون سال ۹۳ توی ذهنم مثل فیلم پخش میشه. سالی که پر از شب و ماه بود. درگیر کنکور بودم. یادمه چند روز قبل کنکور با خودم هی می خوندمش این آهنگو. خصوصا هیچ وقت یادم نمیره اون روز صبح که آماده می شدم برم پیش بچه ها توی اون خونه هه که خانم ف اینا برامون گرفته بودن. قرار بود یه شب هم اونجا بخوابیم. خیلی هم سرد بود. میخواستیم درس بخونیم مثل
دانلود آهنگ جدید کمیل احتشام زمستون
Download New Music Komeil Ehtesham Zemestoon
آهنگ جدید کمیل احتشام بنام زمستون
برف زمستون یادته روزای بارونی یادته بارون بعد و یادته روزای سرد و یادته
چه زود فراموش کردی کنار کی بودی تو دلیل رفتن چی بود عاشق کی بودی تو

ادامه مطلب
فردا به خ زنگ می‌زنم. ازش می‌پرسم درست و غلط چیه. هر چند اون همیشه میگه هر چی حستون بهتون میگه انجام بدین ولی خب مطمین نیستم. اگه بگه غلطه اینجا رو تعطیل می‌کنم. اونجارم همین‌طور.
 
+خدایا چجوریه که به یه ور بی‌حسی می‌دی به یه ور نمیدی؟ یا به اونورم ندادی؟ یا به منم قراره بدی؟ یا چی؟ به هر حال زمانش هم مهم‌ه. یعنی هم‌زمانی‌ش.
++ همواره این ابراز ها اشتباه بوده گویا.
+++ ولی مهم نیست، دوست داشتن رو باید داد زد. یا به قولی عشق است و همین لذت اظهار
اگر مقدار مساوی از نور قرمز ، سبز و آبی که به اندازه کافی روشن باشند، باهم ترکیب شوند، یک تون خنثی از نور سفید ایجاد خواهند کرد. سیاه از نبود همه ی رنگ ها ایجاد می شود.
 
× بدین سبب که فعلا نمی تونم اون جور که به دلم بچسبه اینجا بنویسم، فعلا این تیکه کتاب رو داشته باشیم
از کتاب نوردهی نشر پرگار! 
 
× امروز بی خود سرم درد می کنه. احساس می کنم سرم خشکه. همش آب میخورم. زمستون سرایت کرده
 
× خدایی سایان و ماژنتا خیلی کلمه های قشنگین. اصن من اسممو عوض می
چرا عزا نمیگیرم من؟ عجیبه. خیلی شکل قبلنام نیستم دیگه.
صبح ِ امروز اولین روز ِ روان بود و تقسیم بندی، قرعه کشی شد و با اتندی افتادم که یه عالم تخت و مریض داشت. حالا من ۶ تا تخت دارم و هم گروهیم ۵ تا، اکسترن بقیه اتندا؟ ۲ یا نهایت ۳ تا. یه سری بحثا هم با هم کلاسی پیش اومد که خب دیگه اذیت نمیشم فقط نفرتم از خود اون آدم بیشتر میشه. ۶ تا تخت و شرح حال میگذره ولی گندی که همکلاسی به رفاقت زد نمیگذره و فراموش نمیشه، که خب مدتیه میدونم چقدر نباید گیر ِ ادم
امروز پنج شنبه 4 بهمن 97 ... قراره تا چند روز دیگه انشالله ماشینم رو بفروشم ... دو روزه افتادم به خرید و اینطرف اونطرف رفتن ! بعد بی وسیله سختم نباشه ... امروز رفتم بازارچه ی گیاهان دارویی ... تا حالا نرفته بودم اینجا ... چای ماسالاتی خریدم ... یه سری خرت و پرتهای خوردنی دیگه هم خریدم برای خونه ... برای ناهار هم پاستا با مرغ و سبزیجات درست کردم ... دیروزم برنج و حبوبات خریدم برای خونه ... هر روز کلی کار دارم و گاهی واقعا دیگه رمقم میره ... یعنی گاهی اینقدر خسته
دلم‌میخواد فارغ از تمام دغدغه هام بشینم درسایی که دوسشون دارم و بخونم..‌ وقت اضافه مو هم کتابای مورد علاقه ی غیر درسیمو.. برای رفتن به دانشگاه یا استخر هم هندزفریمو بذارم تو گوشم و حرفای خوب یا موسیقی بیکلام گوش بدم و تا ایستگاه اتوبوس برم.. بعدم یه مسیر طولانی مجبور بشم قدم بزنم حتی اگه هوا سرد بود و حتی اگر آسمون بارون و برف داشت..
مگه چند بار در سال پائیز و زمستون میان که آدم با فکر و خیال و دلهره بخواد پشت سر بذارشون؟
امان از تردید و دو دلی..
آقابزرگ میگه غم موندنی نیست. بهش فکر نکنید. بگذرید. ما می‌خندیم و می‌گیم آقاجون عمرش رو کرده. فهمش قد نمیده که این روزگار چطوریاس. چطوری با دایرکت جواب ندادناش یا سین کردن و بی‌اعتناییاش یا عکس پروفایل عوض کردناش روح و روان آدم رو غم برمیداره. آقاجون می‌شینه کنار بخاری و می‌گه کتاب بخونید. بعد اشاره می‌کنه به کتابای کتابخونه و بلند میگه از اون کوچیکه شروع کنید. همه ما نوه‌ها می‌دونیم آقاجون آلزایمر داره. برای احترام باهاش می‌خندیم و هر
اینم وصف حالم از زبون حضرت حافظ :
گلبنِ عشق میدمد ، ساقی !  گلعذار  کو؟                 بادِ  بهار  میوزد ،   باده  ی   خوشگوار   کو؟
هر گلِ نو  ز گلرخی یاد  همی دهد   ولی                   گوشِ سخن  شنو  کجا  دیده ی اعتبار  کو؟
مجلسِ بزمِ عشق را غالیه ی مراد نیست                ای دمِ صبحِ خوش نفس،نافه ی زلف یار کو؟
حُسن فروشیِ گلم نیست تحمل،ای صبا!               دست  زدم  به  خونِ  دل ، بهرِ خدا نگار کو؟ 
شمعِ  سحرگهی  اگر  لاف ز  عارضِ تو زد         
آخه مصبتو شکر 30 رووووووووووووز آخه؟؟؟
بعد تابستون و زمستون واقعا یکیه؟
واقعا چی با خودت فکر کردی؟
ما رو چی فرض کردی؟
آیا به ما کوهان عنایت فرموده ای؟
آیا میایی کارهای منو که همش فکریه و نیاز داره گلوکز برسه به مغزم تا انجامشون بدم، یک روز و فقط یک روز انجام بدی؟؟
وژدانا ما رو گرفتی یا خودتو؟
وژدانا حداقل به من یک ذره از اون جرأت 4- 5 سال پیش عطا فرما که چند روزی مهمونیت رو کنسل کنم و دلی از عزا دربیارم :دی
پ.ن: نمیدونم این که هیچ حس ترس، نگرانی، ا
کاش میتونستم یه سری تحقیقات انجام بدم ولی حیف که به آزمایشگاه دسترسی ندارم. یه چیزی که فهمیدم اینه که بچه هایی که سال گذشته شپش گرفته بودن تو مدرسه دخترم بسیار بدنشون درمقابل بیماریهای ویروسی مقاوم شده بود یعنی موج آنفولانزا که اومد اون بچه ها بیماری رو نگرفتن همچنین سرماخوردگی تو کل زمستون نداشتن. 
کاش ما ایرانیا تو این زمینه تحقیقات کنیم من فکر میکنم حتی میشه یه روش برای درمان ایدز هم پیدا کرد چون ایدز هم یه نوع ویروسه . باید ببینیم این شپ
دانلود آهنگ جدید حمید طالب زاده به نام زمستون با لینک مستقیم + پخش آنلاین
Download New Music By Hamid Talebzadeh Called Zemestoon
 


برای دانلود این آهنگ ادامه مطلب رو کلیک کنید


دانلود ،
موزیک ،
دانلود موزیک ،
دانلود آهنگ
 ،
دانلود آهنگ جدید  ،
موزیک جدید ،
آهنگ جدید ،
دانلود موزیک جدید ،
دانلود مداحی ،
دانلود نوحه ، نوحه ،
دانلود نوحه جدید


ادامه مطلب
خواب دیدم جنگ شده نامزدم داره میره جنگ .... دم رفتن با مافوقش اومدن جلو در خونه ام ، مافوقش سلام نظامی داد و یه جمله ای رو با بغض بلند گفت ، رفتم جلو بهش دست دادم و رفت ....
نامزدمم بهم یه سری جزوه داد ، بهش دست دادم خداحافظی کردم ولی دستهای هم رو به زور ول کردیم... 
میفهمیدم  سالها داره میگذره ، و برام عکس میفرستاد و من عکس ها رو دونه دونه با دقت نگاه میکردم...
اغلب عکس ها تو فصل زمستون بود و سرد ....
خوابم خیلییییی واقعی بود ! 
الان از خواب بیدار شدم ، 
بیا تصور کنیم، با چشمان بسته رنگ های دیگری بپاشیم روی فکرهای درهم آمیخته از کلاف این روز ها که جاری اند. نه نمی خوام یه توصیف طولانی بزنم و سعی کنم ادبی بنویسم، واقعلا الان حسش رو ندارم برای جست و جوی کلمات به ذهنم فشار بیارم، راستشو بخوای توی این مدتی که گذشته چند بار ایده های خوبی واسه نوشتن به ذهنم رسید اما اونقدر تنبلی کردم که بی خیال…من هنوز نمی دونم واقعا از خونمون تا سر کوچه که می رسم به یه درخت چند قدم میشه! چند بار هم رد شدم اما یادم ر
زمستون شده بود. هوا سرد بود. مش‌قربون تلفنشو برداشت و با پسرش تماس گرفت: سلام
پسرم! خوبی بابا، عروس گلم چه طوره؟پسر با احترام گفت: به مرحمت و دعای شما،
خوبیم بابا جون! مش قربون گفت مراقب قلبهاتون باشین. لحاف عشق رو خودتون بکشین
که قلبهاتون سرما نخورن. پسر با اشتیاق به سخنان پدر گوش می‌داد و همسر اون هم
سرشو به گوشی چسبونده بود تا از شیرینی کلام مش‌قربون یه چیزی گیرش بیاد. مش
قربون کمی از وضع زندگی اونا پرسید و بعد گفت: بابا! این که بارون میاد
سلام عزیزم، راستی؛ حواست هست که زمستون شده؟
زمستون جون؟
میدونستی من چقدرررر دوست دارم؟ عاشق سرما و شال گردن و کلاه بافتنی پوشیدن، عاشق چسبیدن به بخاری و کتاب خوندن، عاشق صدای سوختن متان، عاشق پرتقال و انار دون کردن، عاشق پاپوش های صورتی با طرح خرگوشم.
وای این پسره الک بنجامن منو چندین سال جوون میکنه، احساس میکنم هنوز مائده دوازده سیزده ساله م :)
لابه لای درس ها، معمولا قبل نهار 'انسان درجستجوی معنا' ی فرانکل رو میخونم و بغض میکنم. میدونی،
دیدین چطور کلی از زمستون گذشت،چطور این ترم تموم شد،دی که رفت یادم اومد چطور خودمو از کتاب خوندن عقب کشیده بودم،جز کتابای درسی دست به هیچ کتابی نزدم و راستش زیاد به خودم بابت امتحانا سختی ندادم هنوز نتیجه ی تنبلیام نیومده و نمیدونم چه کردم من هنوز امیددارم که اتفاق خوبی قراره بیوفته اما از تایمش اطلاعی ندارم،خیلی کارا انجام دادم،از دیدن ح.ه و آشنایی با م.آ و و ونوشتمشون ازم رمز نخواین من خجالت میکشم.
به زودی قراره استارت یه کتاب رو بزنم که حس
چرا به خودم نمیام؟ تا کی قراره اینطوری ادامه پیدا کنه؟ زمستون گذشت، بهار گذشت، تابستون گذشت، و پاییز... پاییز هم دارم میگذره. دلیلش چیه؟ مشکل از کجاست؟دقیقا باید چکار کنم که نمیکنم؟ چرا دارم باز به شیوه گذشته عمل میکنم؟ بلاخره کی میخوام این من درونی که که من نیستم رو نابود کنم؟
اینجوری نمیشه. هرهفته داره بدتر از هفته قبل میگذره و اصلا متوجه نمیشم دلیلش چیه.
بارها و بارها با خودم حرف زدم، از خودم قول گرفتم و چرا؟تک تک لحظات رو دارم میکشم و از د
چرا به خودم نمیام؟ تا کی قراره اینطوری ادامه پیدا کنه؟ زمستون گذشت، بهار گذشت، تابستون گذشت، و پاییز... پاییز هم دارم میگذره. دلیلش چیه؟ مشکل از کجاست؟دقیقا باید چکار کنم که نمیکنم؟ چرا دارم باز به شیوه گذشته عمل میکنم؟ بلاخره کی میخوام این من درونی که که من نیستم رو نابود کنم؟
اینجوری نمیشه. هرهفته داره بدتر از هفته قبل میگذره و اصلا متوجه نمیشم دلیلش چیه.
بارها و بارها با خودم حرف زدم، از خودم قول گرفتم و چرا؟تک تک لحظات رو دارم میکشم و از د
امروز روز خوبی بود بعد از دوهفته قرنطینه سه تایی رفتیم بیرون آش خوردیم یخ زدیم و الان که شب شده دلم برای امروز صبح تنگ شده اما جدا از همه ی اینها احساس میکنم آینده هیچ وقت قرار نیست برسه من قرار نیست سال نود و نه رو ببینم کنکور هیچ وقت تموم نمیشه کرونا هیچ وقت نمیره بهار هیچ وقت نمیرسه 
اما به خودم میگم ناامید نشو و زیر لب اهنگ سر اومد زمستون رو زمزمه میکنم 
 
اتاقم حسابی سرد شده
هر چی تابستون خنکی داشتیم تو این خونه
احتمالا از سرما یخ بزنیم زمستون
مامان که دیگه حسابی سرمایی هست و حتی تابستون به زور کولر رو روشن می کردم
شب ها ی بلوز آستین بلند می پوشم و تا صبح پتو رو تا زیر گلوم می کشم بالا
صبح ها با ی گلو درد خفیف بیدار میشم و کم کم خوب میشم
در این حد خونه سرد شده که میخوایم شوفاژ ها رو روشن کنیم
ادامه مطلب
همه چیز از اون ضربه‌ی عمیق و ناگهانی شروع شد. یا در واقع خراب شد.از اون اشک ها. از اون اتفاق. راجع به این شکی نیست. دلیل شاید اون نباشه ولی خرابی از اونجا شروع شد. به قطع. چرا؟ شاید اون اشک‌ها غلط های من بودن. بعد هم پروژه برداشتنِ عمیق و شدید، بی وقتیِ شاید خودخواسته، آزمون، دانشگاه و غیره.
چرا دنبال دلیل و مرورم؟ نمیدونم. شاید چون یکبار برای همیشه خودم رو ببخشم.
+ دلم میخواد برم جلوی دانشکده پایین و گل بکنم و بزنم روی نامه‌م. یه عالمه هم بذارم ل
من واقدس ( خاله همسنم ) توی یک مدرسه بودیم دوران ابتدایی.
من کلاس اول ، اون دوم .
زنگ های تفریح باهم بودیم و بشدت هوای همو داشتیم.
اگه یکی منو اذیت  میکرد اقدس به حسابش میرسید ، اگه زمستون اقدس دستاش یخ میزد من دستکشامو میدادم بهش
عشق بودو علاقه بین ما موج میزد اونم مکزیکی!
البته دعواهم داشتیم ، یکی از مخوف ترین دعواهامون سر پسر همسایه بود!!
بابابزرگم اینا یه همسایه داشتن که خیلی خانواده محترمی بودن دختر وپسری داشتن به نام های
عاطفه وعلی!

ادامه
و اما بعد از سلام
آخرهفته خوب و پرانرژی بود خداروشکر
و هفته ای پرکار آغاز شد ولیکن  یکم خستم انشالله که حل بشه
دلم مثه یه شیشه بخار زده تو زمستون شده با این که هوا  گرررمه دنبال علتم امااااا0.
ولی فردا روز بزرگیه عرفه روز شناخت ای کاش بتونیم درکش کنیم 
حضرت ثارالله و درک کنیم خودم و میگم آدم بشیم
و اما تیتر زدم همیشگی ترین فقط به خاطر یه بیت اونم باشه حسن ختام  امشب با یه دعا         الهی العفو 
 
ای همیشگی ترین عشق  در حضور حضرت تو ....
 
یاعلی م
بهار و زمستون بَیتِنه کشتی
بهار بزکش بَزو هاکِرده مستی
زمستون هِم با فنِّ پلنگ‌شکن 
بهار ره بِنه بَزو، بَیته هستی
ترجمه فارسی
بهار و زمستان سر شاخ شدند و کشتی گرفتند
بهار، زمستان را فن بزکش زد و خوشحال شد 
زمستان فن پلنگ‌شکن را روی بهار اجرا کرد 
پشت بهار را به زمین زد و همه چیزش را گرفت
دوستعلی علیخانی / اسفند نود و هفت 
توضیحات
بزکش
برای اجرای این فن باید کشتی گیر با یک دست، گردن حریف را در اختیار بگیرد و با دست دیگر مچ را مهار کند. بدین تر
دیگه هیچی نیست تو حوض عقیده هایه تن مونده که نمی‌خواد بشه اسیر خاک
بازم منم نشستم دنیا می‌چرخه دور سرمتجربه خوبی بود احمق بودن در لحظه بر باااد رفت نرسید فرداا 
من هنوز عاشق پس زمینه ها خاکستری مث من عوض نشد معلوم نیست طبیعت و رنگش زمستون سرد بود ترک میخورد دیوار گلی گرمم نمیکنه چای کم رنگ بعدا بعدازبون ساده دستا مبهم قاصدکا نخوندن، نرقصیدن با من
 
 
 
ادامه مطلب
یکی بود، یکی نبود. زیر گنبد کبود یه دختری نشسته‌بود. این دختر قصه‌ی ما کتاب میخوند. اسمشم ستوده بود. یه دختر متولد زمستون که زیبایی خودش رو از برف قشنگ گرفته‌بود. 
ستوده‌ی عخوری پخوری، تولدت رو هزاران بار تبریک میگم ^_^ امیدوارم همینجور مثل الان دختر قوی‌ای بمونی! امیدوارم سال بعد توی دانشگاه تهران ببینمت :)) و امیدوارم لبخند قشنگ هیچ‌جوره از روی لب‌هات محو نشه و روز به روز بزرگتر شه :)) و امیدوارم به هرچیزی که میخوای برسی و امسال سال قشنگی ب
شب‌های زمستون که برمیگشتم خونه‌، سرمون رو سمت پنجره اتاق کاف میذاشتیم و به صدای بارون گوش می‌دادیم. رو به سقف دراز می‌کشیدیم و از ماجراهای بی سر و ته حرف میزدیم. پرتقال پوست میکندیم و از ساحل‌گردی‌ها براشون می‌گفتم. حالا چه همه وقته که پاهام ماسه‌های نرم و خوش‌رنگ رو لمس نکرده. وقتی خورشید روشنش می‌تابید به موهایی که موج گرفته بود از شرجی و تنها سایه‌ای که برای یک لحظه پناه گرفتن از آفتاب تیز ظهر پیدا میکردیم سایه‌ی کوچک یک صخره بود. ه
دانلود آهنگ جدید محسن هنرمند به نام بهار خانم
Текст песни Bahar Khanom Mohsen Honarmand
تو دلامون جونه زد بذر محبت و امیدВы посеяли семена любви и надежды в наших сердцах
یه فصل تو از راه رسید بعد زمستون شدیدСезон наступил и ты зима
یه فصل نو یه حال نو یه اتفاق تازه تر

ادامه مطلب
خوابیده بدون لالایی و قـــــــــصه *** بگیر آسوده بخواب بی دردو غصه
دیگه کابوس زمستون نمیـــــــــبینی***توی خوابگلای حسرت نمی چیـنی
دیگه خورشید چهرتو نمی سوزونه *** جای سیلی های باد روش نمیمونه
دیگه بیدار نمی شی با نگرونـــــی*** یا با تردید که بری یا ک بمونی
****
رفتی و آدمکا رو جا گذاشتی *** قانونه جنگلو زیره پا گذاشتی
اینجا قهرن سیده ها با مهربونی*** تو تو جنگل نمیتونستی بمونی
دلتو بردی با خود به جایه دیگه *** اونجا که خدا برات لالایی میگه
میدونم
از لحاظ شعر حفظی با 28.
 
+ میگه خودتو آماده کن پاییز و زمستون غرفه بگیریم تو پاساژ پروانه. میگم پایه‌ی دست‌فروشی هم هستم. میگه: شت. یافتم پایه‌ی زندگیمو.
++ یهو یه چیز مضخرفی میره رو مخم.
مثلا چرا لباسم تو اون عروسی زشت بود؟! چرا اونیکی لباسم رو نپوشیدم؟ چرا اونکار رو کردم؟ چرا اون حرف رو زدم؟ چقدر حس خجالت تحمیل کردم احتمالا.
چرا اصلا با بابا دعوا کردم که برم عروسی؟ کاش نمی‌رفتم. کاش دعوا نمی‌کردم. لعنت به من.
+++ سین میگه یادته بهت اوریگامی دادم
امروز یه دوستی خونه مون اومده بود  که بحث کردن باهاش باعث می‌شد اولش بخندم آخرش از خنده زیاد گریم بگیره. یه تیکه از حرفاش برام جالب بود، گفت از فصلا خسته شده، از اینکه این همه بهار وتابستون و زمستون اومد ورفت
دیگه حوصلش سر رفته.بعد که بیشتر باهاش حرف زدم دیدم این ویژگی مشترک همه مون هست که هر روز بچگی انگار به اندازه یه هفته تو بزرگ سالی مون دیر می گذره:) یکی از اقوام خانوادگی مونم تو سن 38 دوباره حامله شد. همش دارم با خودم میگم عجب حوصله ای داره
سلام ودرود خدمت دوستای گلم 
خواستم یه خبری بدم ، میگم که زمستون توراهه 
اگه تاسیسات ، لوله ها و یا مخازنی که عایق بندی اونا ضروریه رو عایق کاری نکردین هرچه زودتر اقدام کنید
اگه عایق کاری نکنید یعالمه اتلاف انرژی و هزینه براتون به وجود میاد
 
از مزایای عایق کاری لوله ها و موتورخانه ها می توان به موارد زیر اشاره کرد :‌
۱- کاهش مصرف ۳۰ الی ۴۰ درصدی مصرف انرژی
۲- جلوگیری از پوسیدگی و ترکیدگی لوله ها و اتصالات
۳- جلوگیری از یخ زدگی لوله ها و اتصالات
یعنی من در عجبم از تغییرات دمایی اینجا :-/ یعنی اگر با سرمای بیرون رفیق شدم و سرمای داخل خونه روی اعصابم پیاده روی می‌کند، بدانید و آگاه باشید که شیب تند تغییرات دمایی من را خواهد کشت :-|
من ظهر که لیلی رو برده بودم پارک، آفتابی وسط آسمان می‌درخشید که دوستان همه با تاپ و شلوارک تردد می‌کردند، ساعت ۶ رفتیم خرید از فروشگاه دم خونه، من با یه سویشرت بودم و کمی لرزیدم در راه و از فروشگاه که آمدیم بیرون در حد قندیل بستن سرد بود :دی
یعنی راحت ۱۵ درجه ا
یادت نره باهار میاد. اگه خون گرم آبان روی دستات مونده، اگه از دی ماه تا حالا و تا همیشه حتی توی فیلم هم صدای هواپیما رو که میشنوی ابر جمع میشه توی گلوت، اگه وقتی به رویاهات فکر می کنی یاد بازنده‌های غمگین میفتی، کم نیار و گرم بخند. اگه برگهای درخت دلت همه زردن، یادت نره باهار میاد. اگه گریه های زیر دوشت بیشتر شده از خوشیهای توی جمع، اگه بهت گفتن ویروس اومده و روزای آخر سال باید تو تنهایی کز کنی و دلت پر بکشه برای هر سلام ساده به هر غریبه ممکن، ی
بیوگرافی مهدی مجتبایی
مهدی مجتبایی و همسر
مهدی مجتبایی متولد 1360 از تهران،آهنگساز و خواننده آهنگ معروف زمستون خدا می باشد،وی به تازگی آلبومی تحت عنوان خطای دید روانه بازار کرده است، او در سال 1394 با زهرا خارستانی که یکی از هنرمندان در حیطه ی بازیگری ست ازدواج کرده است،او دلیل کم کار بودنش در سالهای اخیر حساسیت زیاد در کار و ارائه کارهای خاص می داند،برای این زوج هنری آروزی موفقیت و سربلندی داریم
دانلود آهنگ جدید امیرحسین نوشالی به نام رنگ موهات
Текст песни Range Moohat Amirhossein Noshali
تو که از زندگیم رفتی رو موهام برف جا خوش کردКогда ты оставил мою жизнь, мои волосы были покрыты снегом
بهاری که زمستون شد منو اینجوری ناخوش کردВесной той зимы меня тошнило
تو که از زندگیم رفتی با عکسات زندگی کردم

ادامه مطلب
گفتی یکم احتیاج به سکوت دارم، یکمم هم زمان. گفتی درمانش تنهایی با کمی دوری‌ست. آخرای تیر بود، مثل بید می‌لرزیدم. چشم امیدم به پائیز بود. آخه گفتی پائیز حالت خوب میشه. گفتم پائیز میای اینقدر همو بغل می‌کنیم و گرمِ هم می‌شیم که زمستون برامون میشه اردیبهشت. یکم گذشت دیدم خبری نیومد. گفتم شاید راهو گم کردی، شاید عطرم دیگه یادت نیست، شاید رنگم از ذهنت پریده. خب از یک جا به بعد خودم هم فهمیدم چرا دلواپسی نگاهم کمک به رسیدنت نمی‌کنه، ولی باز سکوت ک
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
همیشه از بچگی دلم میخواست وقتی میرم مسجد یا هیئت با دوستام برم
میرفتم دنبالشون، مامان بزرگ ساره مخالف بود
زمانی که ماه ده سالمون بود محرم تو زمستون بود.. 
اون موقع هم زمستون ها برف میبارید و یخ بندون بود مخالف بود خلاصه به زور میرفتیم
ماریا هم محرم میرفت مسجد خودشون ولی چندسالی حس میکنم اومد مسجد ما
یادش بخیر مسجد هارو گرو کشی میکردیم
مسجد ما و مسجد شما و این صحبت ها... 
تو محله ما سه تا مسجد بود و هست به فاصله
مهدی مجتبایی و همسر
مهدی مجتبایی متولد 1360 از تهران،آهنگساز و خواننده آهنگ معروف زمستون خدا می باشد،وی به تازگی آلبومی تحت عنوان خطای دید روانه بازار کرده است، او در سال 1394 با زهرا خارستانی که یکی از هنرمندان در حیطه ی بازیگری ست ازدواج کرده است،او دلیل کم کار بودنش در سالهای اخیر حساسیت زیاد در کار و ارائه کارهای خاص می داند،برای این زوج هنری آروزی موفقیت و سربلندی داریم
چن ساعت پیش بود که از سر بیکاری با بالا پایین کردن ایمیل های دریافتیم یه ایمیل از بلاگفا دیدم که نظرم رو جلب کرد.ایمیلی که پنل کاربریم توی بلاگفا رو نشون میداد و با رفتن بهش کمی خاطره بازی کردم!
وقتی وارد پنل شدم اول تمام پست ها رو پاک کردم و اسم و آدرس و قالب وبلاگ رو هم عوض کردم.بعدش هم یه پست گذاشتم توش تا مث یه درخت که در طول زمستون مرده و کاری نمیکنه بعد مدت ها وارد بهار بشه و بعد زنده شدن یه نفس عمیق از جنس یه بنده خدایی که بعد مردنش دوباره ز
یکی از شب های امتحان دانشگاه که کلا بیخیال درس شده بودم با دوستام رفتم بیرون.
تا ساعتای 11 بیرون بودیم وقتی بیرون بودیم به دوستام گفتم برگشتیم خوابگاه شروع میکنیم به درس خوندن .
اونا هم گفتن حتما شروع میکنیم به درس خوندن و تا صبح درس میخونیم.
زمستون بود و هوا سرد ...
وقتی برگشتیم حسابی خسته بودیم پس تصمیم گرفتیم به جای درس یه خورده بخوابیم .
خلاصه خوابیدیم تا صبح 
 
صبح هم که رفتیم استاد نیومد سر امتحان ....
بعد با کلی خوشحالی برگشتیم خوابگاه و PES ب
وای هورا !!!
آقا من علاقه ی غیر قابل توصیفی به اکثر میوه ها دارم ( تقریبا همه چی بجز انبه ) 
بعد تو این بهار و تابستون میتونم کللللللی میوه ی متنوع بخورم و نمیدونید چقد خوشحالم!!!!
پاییز و زمستون که همه ش نارنگی و پرتقال بود .
الان میشه آلوچه ، خربزه ، طالبی ، انجییییر ، هلو ، گردو های آخر شهریور ، انواع و اقسام آلو ، انگور .. واااایییییی ♥_♥
بعد شاید باورتون نشه که الان برا اولین بار تو سال جدید آلوچه [ گوجه‌سبز ] خوردم و تاااازه حس میکنم به به به به
ٔنائومی عزیز در غیاب آبی‌ها نوشته:
کاش آدما می‌تونستن به‌عنوان اکسسوری، شاخ گوزن و خال‌خالی زرافه و یال شیر و دم گربه و بال اژدها به خودشون اضافه کنن. انتخاب من برای زمستون قطعا یال شیر بود، برای تابستون شاخ گوزن از نوع پهن و بزرگ و سایه‌دار.
و من به آن، دو مورد دیگر را برای استفاده در تمامی ایام آرزو می‌کنم:
لاک لاکپشت و بال چلچله‌ی قطبی1
شما هم آرزوهای حیوانی‌تان را در قسمت نظرات به این فهرست اضافه کنید.
1 -  this bird had journeyed c. 91,000 km (57,000 mi), th
هستم ولی خستم:)
عجیب دلم نوشتن میخواد و عجیب تر دستم به نوشتن نمیره!
فصل دوست داشتنی ام سر رسیده و من همچنان گنگم!
توی عصرای دل انگیز زمستونی دفترم رو باز میکنم و با یک لیوان چای هل دار و خودکارای دوست داشتنیم میشینم سر نوشتن ولی دریغ از یک کلمه!
میدونی حتی رو کتابام هم نمیتونم تمرکز کنم و این برای عشق کتابی مثل من یعنی فاجعه!یعنی یه چیز بی سابقه!میدونی اگه الیور تویست نصفه بمونه یعنی چی؟!
دلم این روزا بیشتر سکوت میخواد...مثل خود خود زمستون...دلم
 بسم الله الرحمن الرحیم
قربة الی الله . .
میگفت: یادش بخیر شب نشینی‌هامون. پولی نداشتیم ولی همونی هم که بود دنگی دونگی میذاشتیم رو هم تا بساطمون جور بشه. پولا رو که جمع میکردیم، با محمود میزدیم بیرون تا خرید کنیم. میگفت: محمود موتورش رو آتیش میکرد و میپریدم ترک موتورش و تو سرمای اول زمستون میزدیم به دلِ خیابونا.محکم بغلش میکردم و سرم رو میذاشتم روی شونه هاش تا گرم بمونه دلم وسط سرمایِ زمستون. معمولا محمود مسئول خرید میشد. حسابی‌ام هله هوله خر
امروز دم غروب توو ماشین نشسته بودم و داشتم از شیشه‌های برف‌گرفته به بیرون نگاه می‌کردم،؛ همه چیز به شکل غریبی تیره و تار و درهم بود. شبیه به گذشته‌ای که آمده و رفته و ناپدید شده است. گذشته‌ای که می‌توانی ببینمش اما از لمس کردنش عاجزم. حتا اکنون نیز برایم همینگونه است. چه قدر دلم می‌خواست این تاری دید از بین برود. تشنه‌ی نورم. بنده‌ی روشنایی. غلام آن کس که برایم چراغی بیاورد و وضوحم ببخشد. بعد این زمستون واسم بازم زمستونه. چه فرقی می‌کند آ
...دلم میخواد کتاب بخونم ولی هی عقب
میندازم...چرا؟؟؟به دو دلیل..دلیل اول کاملا منطقیه دلم نمیخواد الان که
موتور درس خوندنم روشنه خاموشش کنم و وقت تلف کنم...دلیل دوم اینه که
تابستون بگذره یا حداقل برسیم به اواخر شهریور و بعد برم سراغ کتابا...چون
حس خوبی نسبت به شهریور و فصل های پاییز و زمستون دارم...باید ریشه یابی
کنم ببینم این علاقه از کجام میاد دقیقاااا...
دو سری پست هم میخوام
شروع کنم براتون ولی فعلا وقت نمیشه...اولیش پست های قرار های عاشقونه
هم حس خوبی دارم هم حس بد. هم خوشحالم هم نیستم. خوشحالم چون شاغل شدم هدف دارم برای تایمم و خب این سرآغاز خیلی چیزاست برای.
ناراحتم چون بخور و بخواب تموم شده. دوست دارم هروقت دلم میخواد برم مسافرت بدون دغدغه. بدون مرخصی. مخصوصا تو پاییز و زمستون که همه جا خلوته و جون میده برای مسافرت.
تو تابستون هم ساعت کاریم از ۸:۳۰-۹ شروع میشه تا ۱ ظهر.
بابام میگن باید قرارداد کاری بنویسی.. ولی من مخالفم چون تا همین الانشم چند تا سمت دادن به منی که هنوز مدرک لیسانس
از فضای مجازی بیا بیرون، از فضای واقعی هم بیا بیرون، برو تو دنیای خودت. آره، بر عکس همه که میگن واقع بین باش، واقع بین نباش. واقعیت ها مطلوب ما نیستند و برای همین هم اونا رو دوست نداریم. یک ساعت زندگی الان و امروزت رو دریاب و از این ساعت و توانی که در بدن داری، استفاده کن چون این ساعت که گذشت و این توان امروز تو بعد از این ساعت منقضی میشن و قابل انتقال به فردا نیستن. اگه میخواید روح زندگی به جسم زندگیتون برگرده از فضای رسانه ها دوری کنید چون امرو
شروع مهر و پایانش رو مریض بودم!
این شهر ما فقط و فقط دو فصل داره؛ تابستون و زمستون. تغییر فصلش هم کاملا ناگهانیه. دیروز ظهر کولر روشن بود. شب مجبور شدیم کل دریچه های کولر رو ببیندیم تا سوز سرما داخل نیاد! اردیبهشت هم بخاری روشن بود و یهویی توی یه روز به حدی گرم شد که کولر رو دادیم سرویس کردن! چیزی به اسم بهار و پاییز هم نداریم. :| سه روزه خیلی ناجور داره بارون میباره و منم دیروز گیر افتادم توی خیابون. قبل رفتنم به باشگاه یه آفتاب سوزان بود که مجبور
دختر کرد ایرانه غریبه در گیلانه
پوست سفیدی داره 
موهاش رنگ برگ پرتغاله
تو کافه لاهیجان دور همی نشستیم 
با بچه های دانشگاه چای نباتی خوردیم
شب بود و زمستون 
تو ماه شش دی
شب سرد پنجشنبه
تو پارک جنگلی 
آستانه
خنده کنان با بچه ها 
قدم زنان در سبزه ها
سیاه بود همه جا
میگفتیم لبخندزنان میرفتیم
ساعتی از بامداد رد کردیم
موقع رفتنم شد
مسافر بودم و خسته 
حال مجنونی داشتم 
دست رو سینم گذاشتم
با فاصله ای از دوستان خداحافظی کردیم 
خوشحال شاد بودم 
نشست
سلام،
خوب شکر خدا خونه اوکی شد تقریبا، همون خونه نقلی که صاحبخونه است یه خانم بیوه به همراه دخترش بود. یک شرط وشروط داشتن برا رفت و امد که من بهشون کمی حق دادم اولا منو نمیشناسن هنوز دوم اینکه مستاجر قبلی که یه خانم با شرایط من بوده خیلی اذیتشون کرده و صدای کل همسایه ها رو دراورده.
داداش تایید کرد که کوچه امن، چون بالاشهر هم هست جای خوبیه، اروم خلوت وبی صدا، داداش سومی یه حرف خوبی زد، برگشت به اقای املاکی که برادر همون خانم هم میشد گفتش: مگه یه
من زیر ستاره کیوان به دنیا آمده ام ...
سیاره ای که دورش را دیرتر از همه به پایان می رساند؛
سیاره ی مدار انحرافی و تاخیر ها...
والتر بنیامین
 
خب من نصمیم گرفتم کتاب سنگی بر گوری جلال ال احمد رو بخونم. خیلی وقت پیش خوندم حدودهای روزای اولی که این وبو ساخته بودم فکر کنم زمستون ۹۵ بود و این که فکر کنم سانسور شده بود. مطمئن نیستم تا قبل از پیاده روی تمومش کنم. اما تا امشب میخونمش دیگه. تا چی بشه. یه ذره کارامو کردم یه خورده هم گشنمه. چی بخورم؟ هوووف از صب
شاید دنیا دیده نیستم...
خسته ام از حجم اینهمه غصه و فشاری که هر سال زمستون رو دوش ایرانی جماعت وارد میشه ...انگار آدمی جرات نداره غصه بخوره چون با یه غصه دیگه میخوان غم قبلی رو فراموش کنی....
راستش برای کشته شدن سردار هیچ واکنشی نداشتم نه خوشحال نه ناراحت 
برای اونایی هم که کرمان فوت شدن باز هم ناراحت نشدم...
ولی برای اون افرادی که تو هواپیما بودن قلبم دردناکه زخمی ام ...به اندازه ی پلاسکو ...به اندازه فوت شدگان در سانحه هوایی یاسوج ، به اندازه زلزله
پالتو کچه از کارهای ترند پاییز و زمستان امسال بودو جز کارهای پر فروش و پر طرفدار هست⚪علاوه بر این رنگ شتری و رنگ کرمی مناسب فصل پاییز و زمستون هستننمونه کارهای مناسب پاییز و زمستون به این کار میتوان اشاره نمود
 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
پیج اینستاگرام: mezon.golposh
کانال تلگرام: mezon_golposh1
شماره واتساپ و تلگرام:
09307131558
 
 
 
 
 
 
 
 
سلام علیکم ..‌.
امروز پنج است انگار ... و من تعطیلم ....
از صب خونه یکم درس خوندم ... اصلا تمرکز ندارم که ندارم ...
فقط فقط انگار کتاب جلوم بازه ... دوست ندارم اینجوری باشه ...ولی چاره ای  نیست ...یکم این سردرگمی ها باید بگذره ... تقریبا ذهنم ایقه درگیر یه مسائلیه که کلهم تو فکر و خیال خودم میگذرم ... دلم میخواست یه جایی بود میرفتم هیات یکم حال و احوالاتم بیاد سرجاش ...
تو هم که انگار بدجوری احوالاتت بهم ریخته است خدا کمکت کنه این روزا برات بگذره و روزای خوب و

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ علمی شخصی